اين مقالات برگرفته از منابع مختلف است و به معناي تاييد آنها از نظر اين موسسه نمي باشد ، تنها براي اطلاع عموم است
مديريت شهري از اواسط قرن بيستم به عنوان رويكرد علمي براي اداره جامعه مورد توجه قرار گرفت
و يكي از مهمترين محورهاي آن استفاده از خردجمعي براي هدايت و برنامهريزي شهرهاي داراي اهميت شد. از اينرو بسياري از شهرهاي بزرگ جهان خيلي زود به استفاده از اين روش روي آورده و با بهرهمندي از تجارب شهروندان به اتخاذ روشهاي نوين در اداره شهرها روي آوردند.
تهران از سالها پيش به عنوان شهري بزرگ كه داراي مشكلات و معضلات گوناگوني است، همواره مورد توجه خاصي بوده. توجه به نحوه مديريتي اين شهر بزرگ و لزوم استفاده از تجارب و دستاوردهاي ديگر كلانشهرها اجتنابناپذير مينمايد. از اينرو تكيه بر بهرهگيري از توانايي افراد مختلف و همچنين دخالت شهروندان در اداره پايتخت ميتواند زمينههاي جديدي از همكاري را در ميان مديريت شهري و كساني كه در آن زندگي ميكنند به وجود آورد.
مديريت شهري قدرتمند زماني شكل ميگيرد كه مشروعيت مبتني بر مشاركت مردم داشته باشد و زماني قدرت چانهزني به نمايندگي از شهروندان را دارد كه خاستگاه و مقبوليت مردمي داشته باشد. امروزه قدرت سياسي برخلاف گذشته از غلبه سياسي ناشي مي شود كه برخاسته از انتخاب مردم است. براين اساس مساله محوري زمانه جامعه ما مشاركت مردم در تعيين سرنوشت خويش است. البته اين امر فقط براي جامعه ممكن است كه ارزش انساني شهروندان را برتر از قدرت و آزادي را برتر از مهار انسان بشمارد.
در اين الگو توسعه مستلزم دموكراسي و آموزش و استقلال واقعي شهروندان است. كافي نيست كه فقط زباله هاي شهروندان را جمع آوري كرد. بلكه بايد به آنها به قدر كافي اختيار داد تا ديدگاهشان را به عنوان انسانهاي غير موثر در اداره دنيايي كه در آن زندگي ميكند عوض كنند.
مسلما يكي از تازهترين و مهمترين نوآوريهاي اجتماعي جهان امروز مفهوم مشاركت همه جانبه مردم است؛ مشاركتي كه به مردم امكان ميدهد با شركت مستقيم در فرآيند تصميمگيري يا تاثيرگذاري بر كساني كه قدرت تصميمگيري دارند عرصه انتخابهايشان را گستردهتر كنند. تكيه بر مردم و جامعه شهروندان در يك فرآيند مشاركت آگاهانه و همه جانبه استراتژي برتر و مطمئن است. مسلما شيوه ناكام حذف مردم كه حتي اگر " درميان مشك آن را جا شود - روز آخر گند آن پيدا شود." پايان يافته است زيرا دادهها و دانستنيهاي جاري در جامعه و مشكلات انبوه و پيچيده چنان سيلوار در شهر جاري است كه هيچ مدير تيزبين و باتدبيري به تنهايي نميتواند آنها را صيد كند.
درك كردن، جمع كردن، سنجيدن، غربال كردن و تجزيه و تحليل اين همه مساله در وسع و طاقت و امكان و قدرت هيچ آفريدهاي نيست. در نتيجه شوراي شهر و مديريت شهري نبايد تسليم اين وسوسه باطل شوند كه تنها راه حل جمع آوري اطلاعات و شيوههاي لازم براي اداره شهر ميتواند فقط در يك مغز مركزي يا دسته اي از مغزها متمركز شود. زيرا در قرن بيستم و يكم يك نفر كه به تنهايي بتواند يك سازمان و سيستم را مديريت و اداره كند، گذشته است. بايد بر اين توهم قلم بطلان كشيد كه ميتوان به جاي مردم و به اندازه مردم فهميد و به شيوههايي به دور از دست و چشم شهروندان شهر را اداره كرد.
امروز مفهوم جديدي به نام حقوق شهروندي و مشاركت شهروندان متولد شده است كه توسعه مديريت شهري تحول مشاركتي، آموزش، تحول و پايداري شهري و توسعه يافتگي را بايد در آن جستجو كرد. متاسفانه هنوز نگاه مديران ما به شهروندان نگاه تكليف مدار است و به شهروندان به عنوان ساكنان منفعل نگريسته و به آنها اجازه نميدهند كه در تصميمگيريها دخالت و از آنچه در شهر مي گذرد با خبر شوند. در چنين شرايطي است كه فرهنگ ضربالمثل "چهار ديواري اختياري" در ميان شهروندان شكل ميگيرد و شهروندان بر همين اساس فضاهاي عمومي شهر را متعلق به خود نميدانند.
ما وارث سازمانهايي هستيم كه آواي مشاركت در آن كمتر شنيده مي شود و روحيه مشاركت پذيري به معني شهروند مداري و شهروند محوري در آنها ناچيز است. قدر مسلم راهي دشوار براي نهادينه كردن تفكر مشاركت در ادارات و سازمانهايمان از جمله شهرداريها داريم.
و دراين ميان شهرداري بايد تسهيلگر جامع و زندگي شهر باشد و براي اين كار بايد خودش هم كاملاً متحول شود، قدر مسلم نگاه مشاركتجو تمركززدا و حركت به سوي جلب اعتماد مردم و شفافسازي و گسترش بهرهبرداري از ظرفيتهاي متنوع و موثر محلي هم براي شوراهاي اسلامي شهر و هم براي مديران شهري به ويژه كلانشهرها كليد پايداري است.
اگر هر شهروند براي اداره محيط زندگيش يك مساله و يك راه حل ارايه بدهد، آنگاه بايد انتظار داشت كه چهره شهر عوض شود. بايد يقين بداريم كه جهان بر پايه مشاركت ميچرخد و مديريت شهري راهي جز تن دادن به مدار مشاركت ندارد. بر اين اساس بايد:
1 - انجمنهاي مطيع، شوراياريها، دولتهاي محلي و پارلمان هاي محلي براي اداره هر چه بهتر و سازمانمند شهرها بايد بيش از پيش توسعه يابد.
2 - ساختار مديريت شهري از نظام تكليف مداري به نظام حق مدار شهروندان تغيير رويكرد دهد.
3 - آموزش تحول در مديريت شهري مورد توجه قرار گيرد
4 - فرهنگ سكوت و حاشيه نشيني شهروندان شكسته شود و تفويض اختيار به محلات ناحيههاي شهري و انجمن هاي محلي به رسميت شناخته شود.
5 - توسعه و حمايت از سازمانهاي غير دولتي و مردم نهاد در دستور كار مديريت شهري قرار گيرد.
6 - انتخاب شهردار كلانشهرها به صورت مستقيم توسط شهروندان انجام پذيرد.
7 - فراگيري فرهنگ شهرنشيني در دستور كار آموزش و پرورش و توسعه نهاد شهردار مدرسه مورد اهتمام جدي قرار گيرد. براي هم افزايي و هم سويي در جلب مشاركت فرهنگي و اجتماعي سرمايههاي شهري و شهروندان حوزه معاونت اجتماعي و سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران به صورت مديريت واحد و يكپارچه اقدام و اداره شود.
نويسنده: دكتر اصغر نصيري
برگرفته از سايت روزنامه همشهري
© کپی رایت توسط موسسه فرهنگی هنری قلم صنع (کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.
نوشته شده در تاریخ: 1386/12/4 (3286 مشاهده)