elahenikseresht
پرسشگر


عضو شده در: 31 خرداد 1394
پست: 48
تشکر: 0 تشکر شده 3 بار در 3 پست
: 0 [وضعيت كاربر:آفلاین]
|
تاریخ: دوشنبه 5 مرداد 1394 - 09:10 عنوان: نا امیدی |
|
|
سلام.من به شدت یه چیزی رو می خولستم.خیلی هم برای رسیدن بهش زحمت کشیدم خیلی هم از خدا کمک خواستم .شب و روز زحمت میکشیدمو از خدا کمک می خواستم و امیدوار هم بودم که براورده میشه ولی یواش یواش احتمال براورده شدنش کم شد و الان دیگه تقریبا محاله.دیگه نمی تونم با خدا حرف بزنم .من شبانه روز با خدا حرف می دم ولی الان تنها ازتباطم با خدا نمازمه.اصلا دست و دلم نمیره که ازش بخوام کمکم کنه چون احساس می کنم بی فایده هست.ا ون هر کاری خودش بخواد میکنه و اهمیت نمی ده من از این که پشتمو این جوری خالی کرده و تنهام گذاشته چه قدر احساس ترس و غم می کنم هن ز امید کمی برای اجابت خواسته ام هست ولی من انقدر خسته و س. خورده شدم که دیگه نمی تونم کمک بخوام.تنهای تنهام. |
|