القصه!
چن سال پیش وقتی هیچی نداشتم و شبا کار میکردم گفتم توکل بر خدا برم سراغ ازدواج!تا بببنیم قسمت چی باشه!
هر جا رفتم می گفتن دختر ما قصد ازدواج نداره! یعنی محترمانه...
خب من خیلی زجر کشیدم و اون دوران مشقت بار گذشت!
الآن خونه ؛ ماشین ؛ پس انداز خوب از خودم دارم و درحال استخدام تو یه جای مناسب...
تو این سال ها نیازای جنسی من و هرچی یه مرد از زن می خواد تامین شد! و میشه!
حالا با اسرار مادر دوباره دارم میرم خواسگاری.. .
اما این بار دیگه نه مثل گذشته گفتم فقط دختر زیر ۲٠ می خوام!
مادرم گف : پسره ی . ..تو ۲۹ سالته! زیر بیست!
گفتم یا همین یا نمیخوام! بالاخره راضی شد!
حالا دیگه هرجا زنگ میزنه میگن منزل خودتونو تشریف بیارید
اما من هرجا میرم می خوام یه جور طرفو رد کنم ...
این آخری دختره ۱۹ سالش بود پدرش فرش فروش پدر بزرگش یه کاسب فوقالعاده معتبر اما به مادرم گفتم به درد من نمیخوره !
گف چرا ؟ گفتم خواهرش تپله!!!!
گف خواهرش به اون چه ربطی داره؟
گفتم خوب اونم مث خواهرش میشه!
گف:برو از جلو چشام داری حالمو به هم می زنی ! تو شورشو در آوردی!
من دقیقا اونی شدم که ازش فرار میکردم یعنی یه آدم عقده ای....
چرا عقده ای؟ مگه نمیگین نیازهاتون برطرف شده و میشه
فکر نمیکنم قضیه عقده باشه
تا زمانی که نیازهات برطرف میشه اوضاعتون همینه
باید ارتباطتتون رو قطع کنید تا چشماتون باز بشه
ytytytسلام
ببخشید رک بودن من رو.ولی شما عقده ای نیستید فقط ی خورده بی منطق و خودخواهین.
من هم سن خودتون و البته در شرف نامزدی .فقط خواستم بگم نمیدونم شما پسرا چی فکر میکنید ک توقع دارید بدون داشتن شرایط ابتدایی ازدواج به خواستگاریتون جواب مثبت داده بشه!
اقای محترم شما یا تو این مملکت زندگی نمیکنید یا خیلی بی خبر از همه چیز هستید.
با وجود این هزینه های بالای زندگی چه جوری توقع دارید یک خانواده و بالاخص یک دختر به شما اعتماد کنه بابت یک عمر زندگی.ای کاش گاهی هم امثال شما اقایون خودتون رو جای اون خانم و خانواده ی اون خانم بگذارید..
بازم جسارت رک بودن من رو ببخشید.
Mercikhasti,
خواهش میکنم ؛ ممنونم از نظر شما اما باید اینو قبول کنیم که زندگی مشترک تموم مسئولیتش به دوش پسر نیس !دخترم باید با کم بودها کنار بیاد.
من حرفم اینه که چرا پدری که خودش نه خونه داشته نه ماشین با چندرغاز زن گرفته حالا به من میسره میگه من نمیخوام زجرایی رو که کشیدم دخترم بکشه
Susan13,
منم انسانم! بازیچه ی خواسته های خانواده های پر توقع که نیسم! من بهم بر می خوره که خانواده ها وقتی می فهمن پول و امکانات کاملا اونوقت اجازه خواستگاری میدن!
من فقط اینو بگم که سخت گیری بیش از خانواده ها اجازه ی زندگی نرمالو
از من گرفت
من تو این ماه گذشته هفته ای دو بار رفتم خواسگاری اما همش بهانه تراشی!
یه مورد که دیگه دختره 18 سالش بود و الحق که مث عروسک بود !
میدونیدچرا گفتم نه! به مادرم گفتم: میدونی قیمت اون چنتا
فرش دسباف که تو خونشون پهنه چنده؟
میدونی نفقه ی این دختر چقدره؟
نویسنده: sh111, محل سکونت: شهر سعدي و حافظتاریخ: شنبه 21 بهمن 1396 - 08:11 عنوان:
ytytyt نوشته است:
Susan13,
من خیری از خیلی از دخترها و خانوادهاشون ندیدم تا کسی رو که تو سختی ها کنارم بوده و به هر سازیم رقصیده رو کنار بزارم !
سلااااااااااام....خب میتونی با همون ک تو سختی ها کنارت بوده ازدواج کنی
میتونستی کمی صبر کنی.مگه چند سال گذشت تا قدرت مالی بدست بیاری.. ۲_۳ سال بیشتر نشده
اون موقع داغ بودی فکرشو نکردی اینجوری از یه زندگی نرمال میمونی
اسلام گفته صیغه حلاله اما کجا گفته پنهونی خوبه.. آدم باید مسولیت کارهاشو بعهده بگیره..
بعدشم این شمایی که خواسگاری دخترای سطح بالا میری
حالا نمیشه فرش دستباف خونشون پهن نباشه
باید بتونی این خانم رو فراموش کنی وگرنه اون چیزی که میخوای از ازدواج با دختر دیگه بدست نمیاری
اینکه بتونی عاشقانه دوسش داشته باشی و با کمبودها هم کنار بیای!
این زن بیچاره هم باید بتونه شما رو فراموش کنه...
این مطلب آخرین بار توسط Susan13 در شنبه 21 بهمن 1396 - 14:55 ، و در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
نویسنده: sh111, محل سکونت: شهر سعدي و حافظتاریخ: شنبه 21 بهمن 1396 - 14:45 عنوان: